فرصت زندگی

ساخت وبلاگ
زندگی مثل یک پازله، پازلی که پر از قطعات جورواجور، رنگارنگ، گاهی سیاه، گاهی سفید، گاهی خاکستری، گاهی سبز و ....وقتی که به زندگیم فکر می کنم می بینم چقدر شبیه پازل هست. پازلی که بعضی از تکه هاش رو با برنامه ریزی قبلی پر کردم و بعضی نه. خیلی هاشون میون انبوهی از قطعات پازل گم شده بودن و پیداشون نمی کردم اما وقتی که زمانش می رسید، خودشون به سمت پازل حرکت می کردن و چشمک می زدن.یکی از این پازل های چشمک زن، پازل مدرسه ای جذاب بود اما بعد مدتی فهمیدم که خاکستری هست، دوره ی تنهایی دوره ی بودن دربین آدم هایی که اصلا تو رو نمی فهمن ... ولی بازهم بودن کساییکه بعدا وقتی می دیدمشون با خوشحالی استقبال می کردن و کلی حرف برای گفتن داشتن ...پازل بعدی که سبز و زیبا بود، پازل شهری بود که باعث شد پازل زندگیم ازین رو به اون رو بشه. پازل خاکستری من رو غرق در خودش کرده بود و نیاز بود تا پازلی سبز دستم رو بگیره و دریچه ی جدیدی رو برام باز کنه.آدم های جدید، فرهنگ و گویش جدید... دوستی که همیشه در ذهنم پررنگ هست بااینکه ازش دور هستم و بعد ۴سال یکبار دیدمش اما حرف ها و رفتارهاش مسیری رو برای من ساخت که همیشه قدردانش هستم.پازل بعدی دانشگاه بود، قطعات زیادی داشت و پیدا کردن قطعه مناسب کار سختی بود که پر بود از پازل های خاکستری، سبز، سفید و گاهی هم سیاه، سیاهی ای که بقیه ی پازل هام رو دودی می کرد. رفته رفته پازل فرصت زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت فرصت زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : forsatezendegiio بازدید : 3 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 0:22

امشب یک لحظه به این فکررفتم که پست های وبلاگم رو مرور کنم پر از احساساتی که در یک زمان و شرایط خاص داشتمدرک کردنشون جای فکر داشت وقتی من، به سختی خودم رو در چندماه گذشته درک و حس میکنم چطور ممکنه کسی که با احساس من غریبه هست بتونه من رو بفهمه ما آدما درطول زمان تغییر میکنیم گاهی شادیم گاهی غمگین گا فرصت زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت فرصت زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : forsatezendegiio بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 23:14

  به نام خدا 12 آبان 1395 اولین روز کارورزی ساعت 8:30 به مدرسه رسیدم و به دفتر معاون رفتم. من رو فرستاد کلاس چهارم ابتدایی زنگ قرآن بود اما معلم قرآن نداشتند!!! یکی از معاونین، معلم کلاس شده بود. حدود 30تا پسر پرجنب و جوش.... یهو خانم معاون گفت من باید برم امروز کار داریم، کلاس برای شما من هم با اعتماد به نفس کامل، گفتم بله بفرمایید من هستم بهشون درس میدم تا خانم معاون رفت کلاس ترکید اولش خیلی با جنب و جوش خودم رو معرفی کردم بطوریکه یکی از بچه ها گفت خانم انقدر تکون خوردی نفهمیدیم چی گفتی ..حالا نمیدونستم چیکار کنم ... نوبت پیام قرآنی بود، درباره ی اینکه خدا ما رو م فرصت زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت فرصت زندگی دنبال می کنید

برچسب : گزارش اولین روز کارورزی, نویسنده : forsatezendegiio بازدید : 15 تاريخ : چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت: 17:08

امشب یه حس خاصی دارم یه حس قدیمی شبیه آرامش یه حس دور افتاده حسی که برمیگرده به چند سال پیش دقیقا کجا نمیدونم اما انگار گم شده بوده تازه پیدا شده این حس بهم آرامش میده اما یه نگاه عجیبی داره، انگار چیزی رو میخواد بگه اما .... یه حرفی یه اشاره ای، حیف زبونش رو بلد نیستم. انگار داره خوش آمد میگه اما با یک دلخوری یا یک حس غریب بودن انگار دلش برام تنگ شده ... دارم صداش رو میشنفم میگه تا الان کجا بودی، چرا من رو فراموش کرده بودی ازش دور شده بودم که الان باهاش راحت نیستم زمان بگذره، دوباره به هم عادت میکنیم حس میکنم که بهش احتیاج دارم اسم این حس رو میذارم "رهایی" فرصت زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت فرصت زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : forsatezendegiio بازدید : 7 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 5:47

دل پریشانی من حاصل این فصل نبود نروم جز به همان ره که در آن فصل نبود #مائده_ارشد_راد پی نوشت : دارم به اون روزا نزدیک میشم، خیلی برام سخته ... 22 آبان روز تولد خواهرمه، پارسال براش باکلی شوق و ذوق، انگشتر خریدم میدونستم چه مدل رو دوست داره، خودش چنددفعه گفته بود که دوست دارم از این مدل انگشترها بخرم چهرش رو یادمه خیلی خوشحال شد ... امسال براش چی بخرم؟ نیست که بهش بدم ... واقعا عاشقش شده بودم، عاشق مهربونی هاش عاشق سادگیش بعد از اون دیگه آدم قبلی نشدم، اینو مطمئنم ... یه تیکه از وجودم بود که رفت دیگه هم برنمیگرده از اینایی که راحت درباره ی مرگ عزیز حرف میزنن، لج فرصت زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت فرصت زندگی دنبال می کنید

برچسب : بی عنوان,بی عنوان همزاد,بی عنوان از همزاد,بی عنوان دختر بندری,وبلاگ بی عنوان,عنوان بي تك,عنوان بي تك المعادي,عنوان بي تك بالاسكندريه,عنوان بي تك عباس العقاد,عنوان بي تك حلوان, نویسنده : forsatezendegiio بازدید : 9 تاريخ : شنبه 10 مهر 1395 ساعت: 22:36

غمیگنم.

به سان صفر تو خالی

شروعی نو برایم بس سنگین است

زبان خارجه گویی جهان دوردستی است

 

#م_ارشد_راد

فرصت زندگی...
ما را در سایت فرصت زندگی دنبال می کنید

برچسب : شروع دوباره,شروع دوباره زندگی,شروع دوباره برای کنکور,شروع دوباره بعد از خیانت,شروع دوباره یک رابطه,شروع دوباره عشق,شروع دوباره بدنسازی,شروع دوباره من,شروع دوباره بازی clash of clans,شروع دوباره درس خواندن, نویسنده : forsatezendegiio بازدید : 26 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 7:00

مسیر بازگشت خیلی سخت بود. بخاطرهمین استاد لطف کردن و من و خانم رهبری نیک با نامزدشون رو تا مترو رسوندن.

حالا توی مسیر، آواز میرزا کوچک خان رو برامون خوندن. انقدر بامزه بود :)

برامون با لهجه یزدی یه کوچولو صحبت کردن

خیلی دقایق شیرینی بود و از نمایشگاه و ایده هاش هم کلی صحبت کردیم.

خلاصه روز به یادماندنی ای شد.

فرصت زندگی...
ما را در سایت فرصت زندگی دنبال می کنید

برچسب : یه روز خوب میاد,یه روز خوب,يه روز خوب مياد,یه روز خوب میاد شایع,یه روز خوب میاد اینو میدونم,يه روز خوب,یه روز خوب میاد شریعتی,یه روز خوب میاد دانلود 320,يه روز خوب مياد هيچکس,يه روز خوب مياد دانلود, نویسنده : forsatezendegiio بازدید : 8 تاريخ : پنجشنبه 25 شهريور 1395 ساعت: 20:45

سلام.  روز یکشنبه 30 خرداد به نمایشگاه قرآن مصلی رفتم.ابتدا غرفه ی فرهنگیان و بعد....نشست صمیمی با معاون دانشگاه فرهنگیان :)  ایشون رو قبلا هم دیده بودم، ابتدا قرآن خوانده شد و بعد صحبت های آقای معاون و بعدش یک آقای دیگه ای صحبت کردن که نمیدونم کی بودن قرار بود دانشجوها صحبت کنن و جلسه مال ما بود. و نفر اولی که رفت صحبت کنه کی بود؟؟؟  من !! من هستم یک صف شکن.  رفتم پشت تریبون، فقط با بسم الله شروع کردم، نه تشکری نه تبریک طاعات و عباداتی، زارت رفتم سر اصل مطلب، فلانی هستم دانشجوی...  فلان چی؟ فامیلیتون؟  ارشد راد  انقدر سفت این رو گفتم که خودم هم ترسیدم خخ فرصت زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت فرصت زندگی دنبال می کنید

برچسب : سخنرانی رائفی پور,سخنرانی دانشمند,سخنرانی منتظری,سخنرانی دکتر عباسی,سخنرانی نقویان,سخنرانی,سخنرانی کافی,سخنرانی جنجالی نقویان,سخنرانی امام,سخنرانی هیتلر, نویسنده : forsatezendegiio بازدید : 6 تاريخ : پنجشنبه 25 شهريور 1395 ساعت: 20:45

  گاهی وقتا یه حرف هایی هست که نمیشه به هیچ کس گفت پیش خودت یه رازه، یه رازه مهم شاید اونی که دوستت داره از نوع نگاهت از لحن صدات بفهمه چه حالی داری ... شاید اگه به خودم بود، این زندگی رو انتخاب نمیکردم. توی جای دیگه ای از دنیا زندگی میکردم نه اینجا. جایی که هیچ کس منو نشناسه، خودم برای خودم زندگی کنم. شاید اگه زنده بمونم سال های آخر عمرم اینکار رو انجام بدم. میدونید اون موقع هیچ کس به کارت کار نداره. خودت بزرگتری خودت صاحب اختیاری ، خودتی و خودت با دنیای اطرافت گاهی وقت ها بی جهت عصبی میشم، خودم هم از رفتارم ناراحت میشم بعدش میفهمم که چرا این شد، از چی من نا فرصت زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت فرصت زندگی دنبال می کنید

برچسب : آرامش دوستدار,آرامش در حضور دیگران,آرامش اعصاب,آرامش به انگلیسی,آرامش ذهن,آرامش خاطر,آرامش چیست,آرامش درون,آرامش روحی و روانی,آرامش چت, نویسنده : forsatezendegiio بازدید : 8 تاريخ : پنجشنبه 25 شهريور 1395 ساعت: 20:45